چند همسری
چندهمسری
چندهمسری وضعیتی است که در آن زن یا مرد بیش از یک همسر دارند.
در بسیاری از جوامع اروپایی، زندگی زناشویی فقط به صورت تکهمسری است و مرد یا زن بهطور قانونی نمیتوانند در یک زمان با بیش از یک نفر ازدواج کنند. اما چندهمسری هنوز جایگاه خود را در بسیاری از جوامع و فرهنگها حفظ کرده است.

چندزنی حالتی است که در آن مرد در یک زمان با چند زن ازدواج کند. چندشوهری حالتی است که زن به طور همزمان دو شوهر یا بیشتر داشته باشد. چندهمسری در مسیحیت ممنوع است؛ در حالی که در هندوگرایی، یهودیت و اسلام، چندزنی با شرایط خاص جایز شمرده میشود.
نظرات مخالفان چندهمسری
افراد مخالف با چند همسری عقیده دارند که تنها می توانند با یک نفر رابطه ی عاطفی و زناشویی داشته باشند . شوهر آن ها متعلق به آن هاست مگر آنکه طلاق جاری شود . مرد نمی تواند اعتدال بیبن چند همسر را رعایت کند .
نظرات موافقان چند همسری
افراد موافق چند همسری عقیده دارند که اگر مردی از لحاظ مالی متمکن باشد ، می تواند در صورت اجازه همسر اول ، همسری دیگر برگزیند . دلایل آن ها می تواند به تامین مالی زنان فقیر ، اجتناب از رابطه ی عاطفی خارج از محیط زناشویی و غیره می باشد . همچنین موافقان چند همسری این عقیده را دارند که دارا بودن 2 همسر یا بیشتر ، به مراتب بهتر از داشتن یک همسر و روابط پنهان با زنان دیگر و یا به عبارت داشتن دوست دختر می باشد .
وضعیت حقوقی
آمریکا
چندهمسری در ایالات متحده آمریکا غیرقانونی است.
خاورمیانه
«چندهمسری» در اسرائیل غیرقانونی است. در قوانین ایران «چندزنی» برای ۴ همسر همزمان دائم و بینهایت همسر موقت به رسمیت شناخته شده اما چندشوهری ممنوع است.
چندزنی
«هوو» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر هوو (ابهامزدایی) را ببینید.
چندزنی نوعی از ازدواج چندهمسری است که در آن یک مرد در یکزمان با بیش از یک زن ازدواج کرده باشد.
رواج و ممنوعیت
چندزنی در دوران قدیم در سرزمینهای فلسطین، چین، ایران، هند، اندونزی، مالزی، هند، یونان، آفریقا و آمریکا رواج داشته است. چندزنی همچنین در پادشاهی مغول و در خلافت اسلامی رایج بوده است.
چندزنی در یهودیت، هندوگرایی، اسلام و بوداگرایی جایز شمرده شده است؛ در حالی که در مسیحیت و بهاییت ممنوع است.
امروزه، چندزنی در بسیاری از کشورهای جهان از جمله چین، تایوان، روسیه، انگلستان، آمریکا، ترکیه و تونس ممنوع است.
هوو
هوو به زنی اشاره دارد که همسرش با زن یا زنان دیگری نیز ازدواج کردهاست. چنین اصطلاحی در وضعیت چندزنی به کار میرود. دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک دیگری را هوو خوانند. این کلمه همچنین با گسترش معنایی، برای اشاره به «رقیب» نیز به کار میرود.
چندشوهری
چندشوهری حالتی از چندهمسری است که در آن، زن به طور همزمان بیش از یک شوهر داشته باشد.
چندشوهری بسیار کمتر از چندزنی معمول است. در گذشته، در نپال، مغولستان و نیز در عربستان پیش از اسلام؛ چندشوهری وجود داشته است. در چندشوهری پدر خونی فرزند مشخص نمیشدهاست. چندشوهری، امروزه در بین توداهای جنوب هند و تبت وجود دارد.
چندشوهری در اسلام، یهودیت، مسیحیت، هندوگرایی، بوداگرایی، آیین زرتشت، و دین بهایی جایز دانسته نمیشود.
جامعههای نمونه
در تبت، چند شوهری پذیرفته است. برادر ها با یک زن ازدواج می کنند و فرزند حاصل از این ازدواج، زمین را به ارث می برد. لغت چند شوهری زمانی که این شوهر ها همه برادر باشند به چند شوهری برادرانه ( Fraternal Polyandry) تغییر نام می دهد. چند شوهری در تبت رواج پیدا کرد و بهترین مثال و رخدادی است که بصورت زنده در سنت چند شوهری اتفاق می افتد.
شواهدی مبنی بر منع چند شوهری در Lagash و شهر سومریان در ۲۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح وجود دارد. در متون حماسی هندی، Mahabharata (مهاباراتا سرودهای حماسی از سده پنجم یا ششم پیش از میلاد به زبان سانسکریت است. مهاباراتا با بیش از یکصدهزار بیت بلندترین سروده جهان است. کار نوشتن آن تا سده سوم یا چهارم میلادی ادامه یافتهاست.) دیده می شود. برخی از تاریخدانان موضوع این سرودهها را الهامگرفته از نبرد میان مردمان آریایی و دراویدی در هزاره دوم پیش از میلاد میدانند. مهاباراتا در قدیم با نام رزمنامه به توصیف زنی به نام دراوپادی Draupadi می پردازد که با ۵ برادر ازدواج کرده است.
مثل سنت بقیه فرهنگ ها، چند شوهری در تبت سازگار با چالش های جغرافیایی منطقه است. در کشوری با زمین های زراعی بسیار محدود، روش چند شوهری از تعداد به ارث برندگان زمین می کاهد. زنان به دلیل محدودیت زمین، فرزندان کمتری می آورند. همچنین در این روش زمین در همان خانواده باقی می ماند.
ازدواج چندین برادر با یک زن، باعث می شود تا برادر ها همه با هم بر سر یک زمین کار کنند و پسر های بیشتری برای کار کردن روی زمین به دنیا بیاورند. این عمل باعث می شود که بطور مثال اگر مردی از خانواده نیاز داشت که به مسافرت برود- به هدف تجارت- شوهر دیگر با خانواده می ماند و از آنها و زمین مواظبت می کند. چند شوهری هم اکنون در تبت خلاف قانون است، اگر چه هنوز هم گاهی اوقات این کار انجام می شود.
تکهمسری
تک کامی تکهمسری یا تک زامی یکی از گرایشهای جفتگیرانه در انسان و دیگر جانوران است و در تقابل با چندهمسری قرار میگیرد.
تعریف دقیق
اصطلاح تکهمسری خود تفسیربردار است. برای نمونه توان پرسیدن که آیا شخص با داشتن زنان صیغهای (متعه) همچنان تکهمسر محسوب میشود یا نه. یکی از تعریفهای تکهمسری که تا حد زیادی نزد اهل فن مقبول است، چنین است: «تکهمسری وابستگی و رابطهٔ جفتگیرانهٔ اساساً اختصاصی و طولانیمدت میان یک نر و یک مادهاست.» در کل، نه تکهمسری و نه چندهمسری هیچیک اشاره به یکی رابطهٔ ایستا و فرهنگانه ناوردا نمیدارند. مثلاً اندر جامعهای که چندهمسری را تابو میدانند، یکی رفتار دیده توان شدن که آن را «تکهمسری زنجیرهای» خوانند. در تکهمسری زنجیرهای، شخص (معمولاً مذکر)، اندر زمان تنها یک جفت/همسر میدارد، لیک معمولاً پس از جندی جفت/همسر را وانهاده اندر پی همسری بهتر/جوانتر میرود. به علاوه، افتد که جفتهای تکهمسری، با یکدگر غدر کنند. خیانت به همسر فرایندیاست که حتی در مرغان هم دیده میشود. نیز از همین روست که قید «اساساً» پیش از صفت «اختصاصی» در تعریف تکهمسری آمدهاست.
همیدون در جامعهای چندزنی همهٔ مردان چندین زن نمیدارند، اصلاً از دیدی آماری چنین امری ناممکن است چرا که بهتقریب در شرایط عادی، تعداد مردان و زنان مساویاست. پس اگر برخی مردان چندین زن بدارند برخی دیگر مردان بیهمسر میمانند.
تکهمسری در جامعههای انسانی
در جامعههای انسانی تکهمسری ممکن است تحمیلشدهٔ زیستبوم یا تحمیلشدهٔ اجتماع باشد. در تکهمسری تحمیلشدهٔ زیستبوم، اوضاع زیستمحیطی داشتن بیشتر از یک همسر را نامقدور میسازد. یعنی به علت سختی اوضاع کسی استطاعت داشتنِ بیشتر از یک همسر (با فرض اینکه همسر بیشتر نانخور است تا نانآور) نمیدارد. در تکهمسری تحمیلشده بر دست اجتماع، مجموعهٔ قانونها سنتها یا مذهب و به بیان کلیتر عوامل بازدارندهٔ فرهنگی-اجتماعی-مذهبی مانعی بر سر گرفتن چند همسر است.
مرد
مرد یک انسان مذکر است. اصطلاح مرد برای یک انسان مذکر بالغ استفاده میشود و زمانی که انسان مذکر بالغ نشده یا نوجوان است وی را در اصطلاح پسر یا آقاپسر خطاب میکنند.
بیولوژی و جنس
نشانههای بلوغ جنسی در پسرها، عبارتند از:
رشد بیضه، ترشح هورمونهای جنسی و افزایش تولید اسپرم
رشد آلت تناسلی
رویش موی صورت (ریش و سبیل)
رویش موی زهار در پائین شکم و کنار اندامهای جنسی
رویش مو در زیر بغل و سایر بخشهای بدن
تغییر در صدا و بم شدن آن
رشد فیزیکی بدن و تغییرات جسمانی دیگر
ویژگیهای فیزیکی
مردان به صورت ژنتیکی و در گوناگونیهای آماری، نسبت به زنان از بدنی عضلانی و قویتر برخوردار هستند. تفاوتهای کلی فیزیکی مردان شامل داشتن قدی بلندتر، تراکم استخوانی بیشتر و بدنی عضلانیتر است.
سیستم تناسلی
به آلت تناسلی مردانه کیر (نری یا ذَکَر) گفته میشود. در زیر آلت تناسلی مردانه بیضه (خایه یا تخم) قرار دارد. در آلت تناسلی مردانه اغلب نواحی حساسی وجود دارند که تحریک آنها باعث تحریک فرد میگردد. در اوج لذت جنسی ارگاسم از آلت تناسلی مرد منی و یا اسپرم خارج میشود که در صورت ریخته شدن آن در فرج زن و عدم جلوگیری میتواند باعث حاملگی در زن بشود. از آلت تناسلی به جز تماس جنسی، برای دفع ادرار نیز استفاده میشود.
خصوصیات کروموزمی
از خصوصیات کروموزومهای انسانهای عادی، دارا بودن ۲۲ جفت کروموزوم غیر جنسی و ۱ جفت کروموزوم جنسی میباشد. کروموزومهای جنسی مردان طبیعی از یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y و با این دو کروموزوم تعداد کروموزومها به ۴۶ عدد میرسد.
بیماریها
به طور کلی بیماریهای مردان از زنان بیشتر است. در مقایسه با زنان، مردان بیماری مخصوص مردانه بیشتری دارند، برای مثال سرطان پروستات یک نوع از سرطان است که فقط مردان به آن مبتلا میشوند و عمدتاً عمر کمتری نسبت به زنان را دارا میباشند.
مشخصات جنسی
هورمون جنسی
هورمونی که عامل رویش و رشد موها میباشد تستوسترون نامیده میشود. این هورمون در بدن هر دو جنس وجود دارد ولی به دلیل نسبت حدوداً ۵۰:۱ آن در مردان، هورمون مردانه نام گرفتهاست.
در فرهنگ
در بسیاری از فرهنگ ها، مرد وظیفه اصلی را در تامین درآمد یک خانواده دارد و در جوامع سنتی به عنوان رییس و تصمیم گیرنده اصلی در خانواده به حساب می آید. در اکثرفرهنگ های سنتی و نیمه سنتی، مرد وظیفه رهبری و مدیریت را در خانواده داراست.
واژه مردانگی در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی ، همسنگِ جوانمردی و فتوت است و مصادیق دلاوری و شجاعت، عدالتورزی ، حقطلبی ، ظلمستیزی و حمایت از ستمدیدگان و ضعیفان را نیز با خود دارد.
زن
به انسان ماده یا مؤنث زن گفته میشود. واژهٔ دختر معمولاً برای افراد جوان یا نابالغ به کار برده میشود و در مقابل آن، واژه زن یا خانم (عنوان محترمانه تر) برای افراد بالغ استفاده میشود. البته واژهٔ زن یک عبارت عمومی برای اشاره به انسان مؤنث است مانند «حقوق زنان».
به طور معمول یک زن بالغ، توانایی بارداری و زادن دارد. زن جوان ازدواج نکرده را دوشیزه و زن ازدواج کرده را زن متأهل یا بانو خطاب میکنند. به زنی که دارای فرزند شدهاست، مادر گفته میشود.
ریشهشناسی
واژهٔ زن در زبان پهلوی ژن، در اوستا و هندی باستان جنی و در انگلیسی باستان wifman به معنی «انسان مونث» بودهاست (در برابر werman به معنی انسان مذکر) در آن دوران Man و mann معنی خنثی داشت و فقط نوع انسان را خطاب قرار میداد.
نمادی که برای سیارهٔ ناهید (ونوس در نام غربی) در نظر گرفته شده همان نماد جنسیت زن است و آن نیز شکلی نمادین از آینهٔ در دست ونوس خدای روم باستان است. این نماد از یک دایره و یک بعلاوهٔ (صلیب) کوچک در زیر آن ساخته شدهاست. در یونیکد هم این نماد پذیرفته شدهاست. همچنین نماد ونوس نماد زنانگی و رفتار زنانه نیز است. در شیمی دوران باستان عنصر مس نیز همین نماد را داشت. در آن زمان دایرهٔ بالای نماد نماد روح و بعلاوهٔ زیر آن نماد ماده در فیزیک بود.
واژه «بانو»، در کتیبههای ساسانی و ادبیات زردشتی فارسی میانه، در لقب بعضی از ایزد زنان هند و ایرانی و همراه نام همسران شاهان، امیران و بزرگان دربار دیده میشود. در ادبیات فارسی، بویژه در منظومههایی مانند شاهنامه، ویس و رامین و خسرو و شیرین، به معنی زن بزرگ و ملکه کاربرد فراوان دارد. قدیمی ترین کاربرد این عنوان در یکی از الواح تخت جمشید به خط عیلامی بصورت ba-nu-ka (احتمالاً با تلفظ بانوکا در لوحه شماره ۱۷۰۸) است که ظاهراً عنوان ملکه آتوسا (Hutaosa، هوتس) دختر کورش، همسر داریوش و مادر خشایارشا بوده است. در فارسی میانه و پارتی بصورت «بانوگ» دیده میشود. چندین بار در "کتیبه شاپور اول در کعبه زردشت"، در عنوان زنان دربار و به عنوان لقب ناهید، ایزدبانوی نگهبان آب، آمده است.
آغاز بزرگسالی
زنانگی (به انگلیسی: Womanhood) دورهای است که یک دختر (انسان مونث) دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر میگذارد معمولاً دختری که پا به ۱۸ سالگی میگذارد جوان دانسته میشود. بلوغ جنسی معمولاً از سن ۱۰ سالگی آغاز میشود و در ادامهٔ آن در ۱۲، ۱۳ سالگی نخستین عادت ماهانه روی میدهد. در برخی شاخههای مسیحیت و در دینهای اسلام و یهود برای دختران جشن تکلیف میگیرند. این آیین در یهودیت، بر میتسوا و بت میتسوا نام دارد. حتی اگر قرار نباشد این آیین به طور ویژه برگزار شود ممکن است جشن تولد یک سال میان ۱۲ تا ۲۱ سالگی را با لباسهای ویژه به صورت ویژه جشن بگیرند. مانند کویینسس در آمریکای لاتین.
جایگاه اجتماعی زنان
در ایران
آیین زرتشتی، آشکارا برابری میان زن و مرد را اعلام کردهاست. منابع بسیار کم و محدودی دربارهٔ وضعیت زنان در دوران باستان بجای ماندهاست اما آنچه از گل نوشتههای تخت جمشید بدست آمده نشان میدهد که زنان مانند مردان در اجتماع حضور داشتهاند، کار میکردند و از دستمزد برابر با مردان برخوردار بودهاند. در دوران حکومت ساسانیان، دو پادشاه زن، فرمانروایی کردهاند.
در یونان باستان
در آن دوران زنان اجازهٔ یادگیری هنرهای رزمی را نداشتند درنتیجه نمیتوانند در دفاع از شهر نقشی داشته باشند. همچنین دختران در نزد مردم نسبت به پسران بسیار غیرمفید دانسته میشدند برای همین بیشتر دیده میشد که خانوادهها فرزندان دختر خود را بر سر راه بگذراند و آنها را در طبیعت رها کنند و یا حتی به عنوان برده بفروشند که البته این کار در مورد پسران بسیار کمتر دیده میشد. ژان استوبه (سدهٔ پنجم) در مجموعهٔ خود دربارهٔ یونان باستان گفتهاست که دستور کار جا افتاده در ذهن مردم چنین بود: «اگر پسردار شدیم، همیشه آن را بزرگ میکنیم و نگه میداریم، حتی اگر ندار (فقیر) باشیم، ولی دختر، آن را بر سر راه میگذاریم، حتی اگر دارا (ثروتمند) باشیم» اگر هم فرزند دختری نگه داشته میشد و بر سر راه گذاشته نمیشد، باز همچنان از بهداشت و توجه کمتری برخوردار بود.
حس بیزاری و نفرتی که در آن دوران نسبت به زنان وجود داشت باعث شده بود که آنها اجازهٔ ورود در کارهای فکری در جامعه را نداشته باشند. سمونید آمورگُس (Sémonide d'Amorgos) در جای دیگر در اشاره به آفرینش پاندورا به دستور زئوس میگوید: «این زئوس بود که بدترین چیز ممکن را آفرید: زنان!»
با وجود تمام این محدودیتها استثناهایی در پزشکی، فلسفه و ریاضیات (مکتب فیثاغورسی) وجود داشت. برای نمونه میتوان از تئانو فیلسوف و ریاضی دان یونانی پیرو مکتب فیثاغوری که در سدهٔ ششم پیش از میلاد زندگی میکرد، نام برد.
در میان اسپارتها شرایط جور دیگری بود، در این سرزمین اگر نگوییم زنان با مردان برابر بودند دست کم میتوان با اطمینان به نقشهای درخور توجه آنها در جامعه اشاره کرد. در آنجا زنان از آموزش بهره مند میشدند و میتوانستند موسیقی، رقص، آمادگی جسمانی، ورزشهای پا و مهارتهای نظامی مانند پرتاب نیزه، پرتاب دیسک و... را فرابگیرند. در آن سرزمین دیده شدن زنان سوار بر اسب و یا در حال یادگیری فنون نظامی بسیار معمول و پذیرفته شده بود (نگاه کنید به آموزشهای اسپارتیان).
اسپارتیان بر این باور بودند که تنها زنان محکم و نیرومند میتوانند فرزندانی نیرومند در آینده داشته باشند. این باور بدنهٔ جامعهٔ اسپارتیان بود.
در روم باستان
در آن دوران در روم باستان نقش زنان در جامعه با توجه و نسبت به مردان تعیین میشد و میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
دختر جوان یا puella، virgo:
همسر یک مرد یا uxor، conjux:
مادر یک خانواده یا matrona, materfamilias:
چندهمسری وضعیتی است که در آن زن یا مرد بیش از یک همسر دارند.
در بسیاری از جوامع اروپایی، زندگی زناشویی فقط به صورت تکهمسری است و مرد یا زن بهطور قانونی نمیتوانند در یک زمان با بیش از یک نفر ازدواج کنند. اما چندهمسری هنوز جایگاه خود را در بسیاری از جوامع و فرهنگها حفظ کرده است.

چندزنی حالتی است که در آن مرد در یک زمان با چند زن ازدواج کند. چندشوهری حالتی است که زن به طور همزمان دو شوهر یا بیشتر داشته باشد. چندهمسری در مسیحیت ممنوع است؛ در حالی که در هندوگرایی، یهودیت و اسلام، چندزنی با شرایط خاص جایز شمرده میشود.
نظرات مخالفان چندهمسری
افراد مخالف با چند همسری عقیده دارند که تنها می توانند با یک نفر رابطه ی عاطفی و زناشویی داشته باشند . شوهر آن ها متعلق به آن هاست مگر آنکه طلاق جاری شود . مرد نمی تواند اعتدال بیبن چند همسر را رعایت کند .
نظرات موافقان چند همسری
افراد موافق چند همسری عقیده دارند که اگر مردی از لحاظ مالی متمکن باشد ، می تواند در صورت اجازه همسر اول ، همسری دیگر برگزیند . دلایل آن ها می تواند به تامین مالی زنان فقیر ، اجتناب از رابطه ی عاطفی خارج از محیط زناشویی و غیره می باشد . همچنین موافقان چند همسری این عقیده را دارند که دارا بودن 2 همسر یا بیشتر ، به مراتب بهتر از داشتن یک همسر و روابط پنهان با زنان دیگر و یا به عبارت داشتن دوست دختر می باشد .
وضعیت حقوقی
آمریکا
چندهمسری در ایالات متحده آمریکا غیرقانونی است.
خاورمیانه
«چندهمسری» در اسرائیل غیرقانونی است. در قوانین ایران «چندزنی» برای ۴ همسر همزمان دائم و بینهایت همسر موقت به رسمیت شناخته شده اما چندشوهری ممنوع است.
چندزنی
«هوو» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر هوو (ابهامزدایی) را ببینید.
چندزنی نوعی از ازدواج چندهمسری است که در آن یک مرد در یکزمان با بیش از یک زن ازدواج کرده باشد.
رواج و ممنوعیت
چندزنی در دوران قدیم در سرزمینهای فلسطین، چین، ایران، هند، اندونزی، مالزی، هند، یونان، آفریقا و آمریکا رواج داشته است. چندزنی همچنین در پادشاهی مغول و در خلافت اسلامی رایج بوده است.
چندزنی در یهودیت، هندوگرایی، اسلام و بوداگرایی جایز شمرده شده است؛ در حالی که در مسیحیت و بهاییت ممنوع است.
امروزه، چندزنی در بسیاری از کشورهای جهان از جمله چین، تایوان، روسیه، انگلستان، آمریکا، ترکیه و تونس ممنوع است.
هوو
هوو به زنی اشاره دارد که همسرش با زن یا زنان دیگری نیز ازدواج کردهاست. چنین اصطلاحی در وضعیت چندزنی به کار میرود. دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک دیگری را هوو خوانند. این کلمه همچنین با گسترش معنایی، برای اشاره به «رقیب» نیز به کار میرود.
چندشوهری
چندشوهری حالتی از چندهمسری است که در آن، زن به طور همزمان بیش از یک شوهر داشته باشد.
چندشوهری بسیار کمتر از چندزنی معمول است. در گذشته، در نپال، مغولستان و نیز در عربستان پیش از اسلام؛ چندشوهری وجود داشته است. در چندشوهری پدر خونی فرزند مشخص نمیشدهاست. چندشوهری، امروزه در بین توداهای جنوب هند و تبت وجود دارد.
چندشوهری در اسلام، یهودیت، مسیحیت، هندوگرایی، بوداگرایی، آیین زرتشت، و دین بهایی جایز دانسته نمیشود.
جامعههای نمونه
در تبت، چند شوهری پذیرفته است. برادر ها با یک زن ازدواج می کنند و فرزند حاصل از این ازدواج، زمین را به ارث می برد. لغت چند شوهری زمانی که این شوهر ها همه برادر باشند به چند شوهری برادرانه ( Fraternal Polyandry) تغییر نام می دهد. چند شوهری در تبت رواج پیدا کرد و بهترین مثال و رخدادی است که بصورت زنده در سنت چند شوهری اتفاق می افتد.
شواهدی مبنی بر منع چند شوهری در Lagash و شهر سومریان در ۲۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح وجود دارد. در متون حماسی هندی، Mahabharata (مهاباراتا سرودهای حماسی از سده پنجم یا ششم پیش از میلاد به زبان سانسکریت است. مهاباراتا با بیش از یکصدهزار بیت بلندترین سروده جهان است. کار نوشتن آن تا سده سوم یا چهارم میلادی ادامه یافتهاست.) دیده می شود. برخی از تاریخدانان موضوع این سرودهها را الهامگرفته از نبرد میان مردمان آریایی و دراویدی در هزاره دوم پیش از میلاد میدانند. مهاباراتا در قدیم با نام رزمنامه به توصیف زنی به نام دراوپادی Draupadi می پردازد که با ۵ برادر ازدواج کرده است.
مثل سنت بقیه فرهنگ ها، چند شوهری در تبت سازگار با چالش های جغرافیایی منطقه است. در کشوری با زمین های زراعی بسیار محدود، روش چند شوهری از تعداد به ارث برندگان زمین می کاهد. زنان به دلیل محدودیت زمین، فرزندان کمتری می آورند. همچنین در این روش زمین در همان خانواده باقی می ماند.
ازدواج چندین برادر با یک زن، باعث می شود تا برادر ها همه با هم بر سر یک زمین کار کنند و پسر های بیشتری برای کار کردن روی زمین به دنیا بیاورند. این عمل باعث می شود که بطور مثال اگر مردی از خانواده نیاز داشت که به مسافرت برود- به هدف تجارت- شوهر دیگر با خانواده می ماند و از آنها و زمین مواظبت می کند. چند شوهری هم اکنون در تبت خلاف قانون است، اگر چه هنوز هم گاهی اوقات این کار انجام می شود.
تکهمسری
تک کامی تکهمسری یا تک زامی یکی از گرایشهای جفتگیرانه در انسان و دیگر جانوران است و در تقابل با چندهمسری قرار میگیرد.
تعریف دقیق
اصطلاح تکهمسری خود تفسیربردار است. برای نمونه توان پرسیدن که آیا شخص با داشتن زنان صیغهای (متعه) همچنان تکهمسر محسوب میشود یا نه. یکی از تعریفهای تکهمسری که تا حد زیادی نزد اهل فن مقبول است، چنین است: «تکهمسری وابستگی و رابطهٔ جفتگیرانهٔ اساساً اختصاصی و طولانیمدت میان یک نر و یک مادهاست.» در کل، نه تکهمسری و نه چندهمسری هیچیک اشاره به یکی رابطهٔ ایستا و فرهنگانه ناوردا نمیدارند. مثلاً اندر جامعهای که چندهمسری را تابو میدانند، یکی رفتار دیده توان شدن که آن را «تکهمسری زنجیرهای» خوانند. در تکهمسری زنجیرهای، شخص (معمولاً مذکر)، اندر زمان تنها یک جفت/همسر میدارد، لیک معمولاً پس از جندی جفت/همسر را وانهاده اندر پی همسری بهتر/جوانتر میرود. به علاوه، افتد که جفتهای تکهمسری، با یکدگر غدر کنند. خیانت به همسر فرایندیاست که حتی در مرغان هم دیده میشود. نیز از همین روست که قید «اساساً» پیش از صفت «اختصاصی» در تعریف تکهمسری آمدهاست.
همیدون در جامعهای چندزنی همهٔ مردان چندین زن نمیدارند، اصلاً از دیدی آماری چنین امری ناممکن است چرا که بهتقریب در شرایط عادی، تعداد مردان و زنان مساویاست. پس اگر برخی مردان چندین زن بدارند برخی دیگر مردان بیهمسر میمانند.
تکهمسری در جامعههای انسانی
در جامعههای انسانی تکهمسری ممکن است تحمیلشدهٔ زیستبوم یا تحمیلشدهٔ اجتماع باشد. در تکهمسری تحمیلشدهٔ زیستبوم، اوضاع زیستمحیطی داشتن بیشتر از یک همسر را نامقدور میسازد. یعنی به علت سختی اوضاع کسی استطاعت داشتنِ بیشتر از یک همسر (با فرض اینکه همسر بیشتر نانخور است تا نانآور) نمیدارد. در تکهمسری تحمیلشده بر دست اجتماع، مجموعهٔ قانونها سنتها یا مذهب و به بیان کلیتر عوامل بازدارندهٔ فرهنگی-اجتماعی-مذهبی مانعی بر سر گرفتن چند همسر است.
مرد
مرد یک انسان مذکر است. اصطلاح مرد برای یک انسان مذکر بالغ استفاده میشود و زمانی که انسان مذکر بالغ نشده یا نوجوان است وی را در اصطلاح پسر یا آقاپسر خطاب میکنند.
بیولوژی و جنس
نشانههای بلوغ جنسی در پسرها، عبارتند از:
رشد بیضه، ترشح هورمونهای جنسی و افزایش تولید اسپرم
رشد آلت تناسلی
رویش موی صورت (ریش و سبیل)
رویش موی زهار در پائین شکم و کنار اندامهای جنسی
رویش مو در زیر بغل و سایر بخشهای بدن
تغییر در صدا و بم شدن آن
رشد فیزیکی بدن و تغییرات جسمانی دیگر
ویژگیهای فیزیکی
مردان به صورت ژنتیکی و در گوناگونیهای آماری، نسبت به زنان از بدنی عضلانی و قویتر برخوردار هستند. تفاوتهای کلی فیزیکی مردان شامل داشتن قدی بلندتر، تراکم استخوانی بیشتر و بدنی عضلانیتر است.
سیستم تناسلی
به آلت تناسلی مردانه کیر (نری یا ذَکَر) گفته میشود. در زیر آلت تناسلی مردانه بیضه (خایه یا تخم) قرار دارد. در آلت تناسلی مردانه اغلب نواحی حساسی وجود دارند که تحریک آنها باعث تحریک فرد میگردد. در اوج لذت جنسی ارگاسم از آلت تناسلی مرد منی و یا اسپرم خارج میشود که در صورت ریخته شدن آن در فرج زن و عدم جلوگیری میتواند باعث حاملگی در زن بشود. از آلت تناسلی به جز تماس جنسی، برای دفع ادرار نیز استفاده میشود.
خصوصیات کروموزمی
از خصوصیات کروموزومهای انسانهای عادی، دارا بودن ۲۲ جفت کروموزوم غیر جنسی و ۱ جفت کروموزوم جنسی میباشد. کروموزومهای جنسی مردان طبیعی از یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y و با این دو کروموزوم تعداد کروموزومها به ۴۶ عدد میرسد.
بیماریها
به طور کلی بیماریهای مردان از زنان بیشتر است. در مقایسه با زنان، مردان بیماری مخصوص مردانه بیشتری دارند، برای مثال سرطان پروستات یک نوع از سرطان است که فقط مردان به آن مبتلا میشوند و عمدتاً عمر کمتری نسبت به زنان را دارا میباشند.
مشخصات جنسی
هورمون جنسی
هورمونی که عامل رویش و رشد موها میباشد تستوسترون نامیده میشود. این هورمون در بدن هر دو جنس وجود دارد ولی به دلیل نسبت حدوداً ۵۰:۱ آن در مردان، هورمون مردانه نام گرفتهاست.
در فرهنگ
در بسیاری از فرهنگ ها، مرد وظیفه اصلی را در تامین درآمد یک خانواده دارد و در جوامع سنتی به عنوان رییس و تصمیم گیرنده اصلی در خانواده به حساب می آید. در اکثرفرهنگ های سنتی و نیمه سنتی، مرد وظیفه رهبری و مدیریت را در خانواده داراست.
واژه مردانگی در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی ، همسنگِ جوانمردی و فتوت است و مصادیق دلاوری و شجاعت، عدالتورزی ، حقطلبی ، ظلمستیزی و حمایت از ستمدیدگان و ضعیفان را نیز با خود دارد.
زن
به انسان ماده یا مؤنث زن گفته میشود. واژهٔ دختر معمولاً برای افراد جوان یا نابالغ به کار برده میشود و در مقابل آن، واژه زن یا خانم (عنوان محترمانه تر) برای افراد بالغ استفاده میشود. البته واژهٔ زن یک عبارت عمومی برای اشاره به انسان مؤنث است مانند «حقوق زنان».
به طور معمول یک زن بالغ، توانایی بارداری و زادن دارد. زن جوان ازدواج نکرده را دوشیزه و زن ازدواج کرده را زن متأهل یا بانو خطاب میکنند. به زنی که دارای فرزند شدهاست، مادر گفته میشود.
ریشهشناسی
واژهٔ زن در زبان پهلوی ژن، در اوستا و هندی باستان جنی و در انگلیسی باستان wifman به معنی «انسان مونث» بودهاست (در برابر werman به معنی انسان مذکر) در آن دوران Man و mann معنی خنثی داشت و فقط نوع انسان را خطاب قرار میداد.
نمادی که برای سیارهٔ ناهید (ونوس در نام غربی) در نظر گرفته شده همان نماد جنسیت زن است و آن نیز شکلی نمادین از آینهٔ در دست ونوس خدای روم باستان است. این نماد از یک دایره و یک بعلاوهٔ (صلیب) کوچک در زیر آن ساخته شدهاست. در یونیکد هم این نماد پذیرفته شدهاست. همچنین نماد ونوس نماد زنانگی و رفتار زنانه نیز است. در شیمی دوران باستان عنصر مس نیز همین نماد را داشت. در آن زمان دایرهٔ بالای نماد نماد روح و بعلاوهٔ زیر آن نماد ماده در فیزیک بود.
واژه «بانو»، در کتیبههای ساسانی و ادبیات زردشتی فارسی میانه، در لقب بعضی از ایزد زنان هند و ایرانی و همراه نام همسران شاهان، امیران و بزرگان دربار دیده میشود. در ادبیات فارسی، بویژه در منظومههایی مانند شاهنامه، ویس و رامین و خسرو و شیرین، به معنی زن بزرگ و ملکه کاربرد فراوان دارد. قدیمی ترین کاربرد این عنوان در یکی از الواح تخت جمشید به خط عیلامی بصورت ba-nu-ka (احتمالاً با تلفظ بانوکا در لوحه شماره ۱۷۰۸) است که ظاهراً عنوان ملکه آتوسا (Hutaosa، هوتس) دختر کورش، همسر داریوش و مادر خشایارشا بوده است. در فارسی میانه و پارتی بصورت «بانوگ» دیده میشود. چندین بار در "کتیبه شاپور اول در کعبه زردشت"، در عنوان زنان دربار و به عنوان لقب ناهید، ایزدبانوی نگهبان آب، آمده است.
آغاز بزرگسالی
زنانگی (به انگلیسی: Womanhood) دورهای است که یک دختر (انسان مونث) دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر میگذارد معمولاً دختری که پا به ۱۸ سالگی میگذارد جوان دانسته میشود. بلوغ جنسی معمولاً از سن ۱۰ سالگی آغاز میشود و در ادامهٔ آن در ۱۲، ۱۳ سالگی نخستین عادت ماهانه روی میدهد. در برخی شاخههای مسیحیت و در دینهای اسلام و یهود برای دختران جشن تکلیف میگیرند. این آیین در یهودیت، بر میتسوا و بت میتسوا نام دارد. حتی اگر قرار نباشد این آیین به طور ویژه برگزار شود ممکن است جشن تولد یک سال میان ۱۲ تا ۲۱ سالگی را با لباسهای ویژه به صورت ویژه جشن بگیرند. مانند کویینسس در آمریکای لاتین.
جایگاه اجتماعی زنان
در ایران
آیین زرتشتی، آشکارا برابری میان زن و مرد را اعلام کردهاست. منابع بسیار کم و محدودی دربارهٔ وضعیت زنان در دوران باستان بجای ماندهاست اما آنچه از گل نوشتههای تخت جمشید بدست آمده نشان میدهد که زنان مانند مردان در اجتماع حضور داشتهاند، کار میکردند و از دستمزد برابر با مردان برخوردار بودهاند. در دوران حکومت ساسانیان، دو پادشاه زن، فرمانروایی کردهاند.
در یونان باستان
در آن دوران زنان اجازهٔ یادگیری هنرهای رزمی را نداشتند درنتیجه نمیتوانند در دفاع از شهر نقشی داشته باشند. همچنین دختران در نزد مردم نسبت به پسران بسیار غیرمفید دانسته میشدند برای همین بیشتر دیده میشد که خانوادهها فرزندان دختر خود را بر سر راه بگذراند و آنها را در طبیعت رها کنند و یا حتی به عنوان برده بفروشند که البته این کار در مورد پسران بسیار کمتر دیده میشد. ژان استوبه (سدهٔ پنجم) در مجموعهٔ خود دربارهٔ یونان باستان گفتهاست که دستور کار جا افتاده در ذهن مردم چنین بود: «اگر پسردار شدیم، همیشه آن را بزرگ میکنیم و نگه میداریم، حتی اگر ندار (فقیر) باشیم، ولی دختر، آن را بر سر راه میگذاریم، حتی اگر دارا (ثروتمند) باشیم» اگر هم فرزند دختری نگه داشته میشد و بر سر راه گذاشته نمیشد، باز همچنان از بهداشت و توجه کمتری برخوردار بود.
حس بیزاری و نفرتی که در آن دوران نسبت به زنان وجود داشت باعث شده بود که آنها اجازهٔ ورود در کارهای فکری در جامعه را نداشته باشند. سمونید آمورگُس (Sémonide d'Amorgos) در جای دیگر در اشاره به آفرینش پاندورا به دستور زئوس میگوید: «این زئوس بود که بدترین چیز ممکن را آفرید: زنان!»
با وجود تمام این محدودیتها استثناهایی در پزشکی، فلسفه و ریاضیات (مکتب فیثاغورسی) وجود داشت. برای نمونه میتوان از تئانو فیلسوف و ریاضی دان یونانی پیرو مکتب فیثاغوری که در سدهٔ ششم پیش از میلاد زندگی میکرد، نام برد.
در میان اسپارتها شرایط جور دیگری بود، در این سرزمین اگر نگوییم زنان با مردان برابر بودند دست کم میتوان با اطمینان به نقشهای درخور توجه آنها در جامعه اشاره کرد. در آنجا زنان از آموزش بهره مند میشدند و میتوانستند موسیقی، رقص، آمادگی جسمانی، ورزشهای پا و مهارتهای نظامی مانند پرتاب نیزه، پرتاب دیسک و... را فرابگیرند. در آن سرزمین دیده شدن زنان سوار بر اسب و یا در حال یادگیری فنون نظامی بسیار معمول و پذیرفته شده بود (نگاه کنید به آموزشهای اسپارتیان).
اسپارتیان بر این باور بودند که تنها زنان محکم و نیرومند میتوانند فرزندانی نیرومند در آینده داشته باشند. این باور بدنهٔ جامعهٔ اسپارتیان بود.
در روم باستان
در آن دوران در روم باستان نقش زنان در جامعه با توجه و نسبت به مردان تعیین میشد و میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
دختر جوان یا puella، virgo:
همسر یک مرد یا uxor، conjux:
مادر یک خانواده یا matrona, materfamilias:
داستان کوتاه
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.

تعریف
تعریف داستان کوتاه، تفاوت این نوع ادبی را با انواع دیگر مشخص میکند. به طور کلی داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشوند که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه مثل دریچه یا دریچههایی است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی، برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده فقط امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع است نگاه کند.
تاریخچه داستان کوتاه
تاریخ داستان نویسی فقط به کمتر از چهار قرن پیش میرسد. رمان نویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف دن کیشوت اثر میگل د سروانتس زاییده شد. داستان کوتاه گذشتهٔ کوتاهتری نسبت به رماننویسی دارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم خلق شدند. با این حال رد پای داستان کوتاه را دیرتر هم میتوان یافت: قرن چهاردهم میلادی و در دکامرون اثر جووانی بوکاچیو و نیز حکایتهای کنتربری نوشته جفری چاوسر. در ایران و در قرن هفتم هجری گرچه حکایات گلستان سعدی از جهت کوتاهی و وحدت موضوع به آن چه که امروزه به آن داستان کوتاه میگویند کم شباهت نیست، اما این قصهها وحکایات با همه اهمیت واعتبارشان به دلیل عدم شخصیت پردازی نمیتوانند داستان کوتاه - به مفهوم امروزی آن- تلقی شوند. دراوایل قرن نوزدهم، ادگار آلن پو (۱۸۴۹-۱۸۰۹) در امریکا و نیکلای گوگول (۱۸۵۲-۱۸۰۹) در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود.
حجم یک داستان کوتاه
مبحث اینکه یک داستان کوتاه، چقدر باید باشد، از دیرباز نونویسندهها را دچار مشکل کرده چرا که هیچ منبعی نیست که با اطمینان به ما بگوید محدودهٔ یک داستان کوتاه، به طور ثابت چقدر است. داستانهای کوتاهی وجود دارد که به سی یا چهل صفحه میرسند و همچنین داستان کوتاههایی هست که داستان برقآسا نیستند و خصوصیات یک داستان کوتاه را دارند، اما به سختی به ۲۰۰۰ کلمه میرسند. داستانهای کوتاهی هم وجود دارد که بین این دو هستند و چیزی در حدود ۵۰۰۰ کلمه هستند. با این حساب، داستانهای کوتاه انواع مختلفی دارند و قالب نوشتاری آنها میتواند هم بزرگ و هم کوچک باشد.
البته شایان ذکر است که طول یک داستان کوتاه، به کشور و رسوم و ادبیات آن نیز بستگی دارد. مثلاً در ایالات متحده یک داستان کوتاه میتواند بالای ۱۰۰۰۰ کلمه داشته باشد (که آنها را «داستان کوتاه بلند»[۱] مینامند.) در حالی که در بریتانیا متوسط تعداد کلمات داستانهای کوتاه حدود ۵۰۰۰ کلمه است و در استرالیا دست کم داستان کوتاه بیش از ۳۵۰۰ کلمه دارد. گرچه داستانهای کوتاهی نیز هستند که تنها چندصد کلمه دارند (که آنها را اغلب «روایت کوچک»
مینامند)، خوانندگان معاصر داستان کوتاه انتظار دارند که داستان کوتاهی که میخوانند حداقل ۱۰۰۰ کلمه را داشته باشد. در کشور ما نیز امروزه، داستانهای کوتاهی که توسط نونویسندهها نگارش مییابند، چیزی بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کلمه هستند و بلندتر از آن کم پیدا میشود و کوتاهترش، دارای سبکِ داستانهای برقآسا
هستند.
اما در کل، اینکه داستانی که نوشتهایم کوتاهاست یا بلند، بیشتر از هرچیز بستگی به خط سیر داستان دارد. به موضوع داستان توجه کنید. اگر در آخر برقآسا بود و شما را به هیجان درآورد، داستانک است. اگر تکهٔ جالبی از زندگی یک شخصیت خاص را نشان میداد، داستان کوتاه است و و اگر دارای سوژهایست با شاخ و برگ زیاد که میتواند گسترش پیدا کند، داستان بلند است.
عناصر داستان کوتاه
سازههای داستان کوتاهی، عناصری از آن هستند که حتما باید در داستان وجود داشته باشند. به زبان دیگر، ارکان اصلی داستان که وجودشان ضروری است را عناصر داستان یا سازههای داستان کوتاه مینامیم.
موضوع
موضوع هر داستان مفهومی است که داستان درباره آن نوشته میشود. موضوع را نویسنده در طرح نمایان کرده و خواننده با خواندن داستان پی به آن میبرد.
درونمایه
درونمایه یا مضمون دیدگاهی است که از خواندن داستان دریافت میشود.
زمینه: شامل زمان و مکان داستان است. وضعیت آب و هوایی، شرایط اجتماعی و حس کلی داستان نیز از دیگر شاخصهای زمینه به شمار میروند.
طرح داستان:
طرح یا پی رنگ، چارچوب هر داستان است با تکیه بر روابط علّی و معلولی. در طرح خطوط اصلی داستان به گونهای مرتبط و فشرده و بر اساس منطق سببیت روایت میشوند. در واقع طرح داستان پاسخی دقیق و مختصر به این پرسش که داستان در بارهٔ چه بود است.
تضاد: میتواند بین دو فرد، دو جامعه، یک فرد و طبیعت، یک فرد با احساسات خود و... باشد.
شخصیت:
شخصیت پردازی به میزان هنرمندی نویسنده بستگی دارد. نویسنده ممکن است شخصیتهایی یک وجهی، چند وجهی، ایستا یا پویا خلق کند. در معرفی شخصیتها، مولف میتواند از فن تصویرگری مستقیم یا تصویرگری غیرمستقیم بهره بگیرد.
زاویه دید: داستان باید از زاویه دید مشخصی تعریف شود. در اینجا نویسنده ممکن است از زاویه دید "از بالا" (سوم شخص)، از بالای محدود (سوم شخص اما از زبان یکی از شخصیتهای داستان)، اول شخص (روایت توسط شخصیت داستان، اما با استفاده از اول شخص)، یا زاویه دید واقعی (مانند یک دوربین آزاد) باشد.
بزرگان داستان کوتاه
آنتوان چخوف
نیکلای گوگول
ارنست همینگوی
خورخه لوئیس بورخس
ساموئل بکت
او. هنری
گی دو موپاسان
جروم دیوید سالینجر
ریموند کارور
ادگار آلن پو
سر ارتور کنان دویل
بزرگان داستان کوتاه در ایران
صادق هدایت
هوشنگ گلشیری
بهرام صادقی
صادق چوبک
ابراهیم گلستان
جلال آل احمد
سیمین دانشور
رسول پرویزی
صمد بهرنگی
محمد محمدعلی
محمد علی جمال زاده
غلامحسین ساعدی
نادر ابراهیمی
زویا پیرزاد
میترا داور
هوشنگ مرادی کرمانی
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.

تعریف
تعریف داستان کوتاه، تفاوت این نوع ادبی را با انواع دیگر مشخص میکند. به طور کلی داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشوند که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه مثل دریچه یا دریچههایی است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی، برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده فقط امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع است نگاه کند.
تاریخچه داستان کوتاه
تاریخ داستان نویسی فقط به کمتر از چهار قرن پیش میرسد. رمان نویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف دن کیشوت اثر میگل د سروانتس زاییده شد. داستان کوتاه گذشتهٔ کوتاهتری نسبت به رماننویسی دارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم خلق شدند. با این حال رد پای داستان کوتاه را دیرتر هم میتوان یافت: قرن چهاردهم میلادی و در دکامرون اثر جووانی بوکاچیو و نیز حکایتهای کنتربری نوشته جفری چاوسر. در ایران و در قرن هفتم هجری گرچه حکایات گلستان سعدی از جهت کوتاهی و وحدت موضوع به آن چه که امروزه به آن داستان کوتاه میگویند کم شباهت نیست، اما این قصهها وحکایات با همه اهمیت واعتبارشان به دلیل عدم شخصیت پردازی نمیتوانند داستان کوتاه - به مفهوم امروزی آن- تلقی شوند. دراوایل قرن نوزدهم، ادگار آلن پو (۱۸۴۹-۱۸۰۹) در امریکا و نیکلای گوگول (۱۸۵۲-۱۸۰۹) در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود.
حجم یک داستان کوتاه
مبحث اینکه یک داستان کوتاه، چقدر باید باشد، از دیرباز نونویسندهها را دچار مشکل کرده چرا که هیچ منبعی نیست که با اطمینان به ما بگوید محدودهٔ یک داستان کوتاه، به طور ثابت چقدر است. داستانهای کوتاهی وجود دارد که به سی یا چهل صفحه میرسند و همچنین داستان کوتاههایی هست که داستان برقآسا نیستند و خصوصیات یک داستان کوتاه را دارند، اما به سختی به ۲۰۰۰ کلمه میرسند. داستانهای کوتاهی هم وجود دارد که بین این دو هستند و چیزی در حدود ۵۰۰۰ کلمه هستند. با این حساب، داستانهای کوتاه انواع مختلفی دارند و قالب نوشتاری آنها میتواند هم بزرگ و هم کوچک باشد.
البته شایان ذکر است که طول یک داستان کوتاه، به کشور و رسوم و ادبیات آن نیز بستگی دارد. مثلاً در ایالات متحده یک داستان کوتاه میتواند بالای ۱۰۰۰۰ کلمه داشته باشد (که آنها را «داستان کوتاه بلند»[۱] مینامند.) در حالی که در بریتانیا متوسط تعداد کلمات داستانهای کوتاه حدود ۵۰۰۰ کلمه است و در استرالیا دست کم داستان کوتاه بیش از ۳۵۰۰ کلمه دارد. گرچه داستانهای کوتاهی نیز هستند که تنها چندصد کلمه دارند (که آنها را اغلب «روایت کوچک»
مینامند)، خوانندگان معاصر داستان کوتاه انتظار دارند که داستان کوتاهی که میخوانند حداقل ۱۰۰۰ کلمه را داشته باشد. در کشور ما نیز امروزه، داستانهای کوتاهی که توسط نونویسندهها نگارش مییابند، چیزی بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کلمه هستند و بلندتر از آن کم پیدا میشود و کوتاهترش، دارای سبکِ داستانهای برقآسا
هستند.
اما در کل، اینکه داستانی که نوشتهایم کوتاهاست یا بلند، بیشتر از هرچیز بستگی به خط سیر داستان دارد. به موضوع داستان توجه کنید. اگر در آخر برقآسا بود و شما را به هیجان درآورد، داستانک است. اگر تکهٔ جالبی از زندگی یک شخصیت خاص را نشان میداد، داستان کوتاه است و و اگر دارای سوژهایست با شاخ و برگ زیاد که میتواند گسترش پیدا کند، داستان بلند است.
عناصر داستان کوتاه
سازههای داستان کوتاهی، عناصری از آن هستند که حتما باید در داستان وجود داشته باشند. به زبان دیگر، ارکان اصلی داستان که وجودشان ضروری است را عناصر داستان یا سازههای داستان کوتاه مینامیم.
موضوع
موضوع هر داستان مفهومی است که داستان درباره آن نوشته میشود. موضوع را نویسنده در طرح نمایان کرده و خواننده با خواندن داستان پی به آن میبرد.
درونمایه
درونمایه یا مضمون دیدگاهی است که از خواندن داستان دریافت میشود.
زمینه: شامل زمان و مکان داستان است. وضعیت آب و هوایی، شرایط اجتماعی و حس کلی داستان نیز از دیگر شاخصهای زمینه به شمار میروند.
طرح داستان:
طرح یا پی رنگ، چارچوب هر داستان است با تکیه بر روابط علّی و معلولی. در طرح خطوط اصلی داستان به گونهای مرتبط و فشرده و بر اساس منطق سببیت روایت میشوند. در واقع طرح داستان پاسخی دقیق و مختصر به این پرسش که داستان در بارهٔ چه بود است.
تضاد: میتواند بین دو فرد، دو جامعه، یک فرد و طبیعت، یک فرد با احساسات خود و... باشد.
شخصیت:
شخصیت پردازی به میزان هنرمندی نویسنده بستگی دارد. نویسنده ممکن است شخصیتهایی یک وجهی، چند وجهی، ایستا یا پویا خلق کند. در معرفی شخصیتها، مولف میتواند از فن تصویرگری مستقیم یا تصویرگری غیرمستقیم بهره بگیرد.
زاویه دید: داستان باید از زاویه دید مشخصی تعریف شود. در اینجا نویسنده ممکن است از زاویه دید "از بالا" (سوم شخص)، از بالای محدود (سوم شخص اما از زبان یکی از شخصیتهای داستان)، اول شخص (روایت توسط شخصیت داستان، اما با استفاده از اول شخص)، یا زاویه دید واقعی (مانند یک دوربین آزاد) باشد.
بزرگان داستان کوتاه
آنتوان چخوف
نیکلای گوگول
ارنست همینگوی
خورخه لوئیس بورخس
ساموئل بکت
او. هنری
گی دو موپاسان
جروم دیوید سالینجر
ریموند کارور
ادگار آلن پو
سر ارتور کنان دویل
بزرگان داستان کوتاه در ایران
صادق هدایت
هوشنگ گلشیری
بهرام صادقی
صادق چوبک
ابراهیم گلستان
جلال آل احمد
سیمین دانشور
رسول پرویزی
صمد بهرنگی
محمد محمدعلی
محمد علی جمال زاده
غلامحسین ساعدی
نادر ابراهیمی
زویا پیرزاد
میترا داور
هوشنگ مرادی کرمانی
ساعت : 3:00 pm | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی